چت دانلود

www.enjil.me

غزل غزلها 1
1
1زیباترین غزلهای سلیمان.
غزل اول
محبوبه
2مرا با لبانت ببوس،
زیرا عشق تو گواراتر از شراب است.
3تو خوشبو هستی.
نام تو رایحه مطبوع عطرهاست
و دختران عاشق تو می‌شوند.
4بیا مرا بردار تا با هم از اینجا فرار کنیم.
پادشاه من باش و مرا به اتاقت ببر،
تا با هم خوش باشیم،
زیرا محبّت تو خوشتر از شراب است.
عجیب نیست که همهٔ دختران شیدای تو هستند.
5ای دختران اورشلیم، من سیه‌چرده، امّا زیبا هستم،
همچون چادر‌های قیدار
و پرده‌های زرّین بارگاه سلیمان.
6به‌خاطر رنگ پوستم این چنین به من نگاه نکنید،
زیرا آفتاب مرا سوزانده.
برادرانم بر من خشمگین بودند
و مرا به نگهبانی تاکستانها گماشتند.
ولی من نتوانستم حتّی از تاکستان بدن خود مراقبت کنم.
7ای عشق من، به من بگو
که گلّه‌ات را کجا می‌چرانی؟
هنگام ظهر گوسفندانت را کجا می‌خوابانی؟
چرا در بین گلّه‌های دوستانت به دنبال تو بگردم؟
محبوب
8ای زیباتر از تمام زنها،
اگر نمی‌دانی، رد گلّه‌ها را دنبال کن
و بُزغاله‌هایت را در کنار چادر‌های چوپانها بچران.
9محبوبهٔ من، تو همچون مادیانهای ارابهٔ فرعون زیبا هستی.
10گیسوان سیاه تو چهره‌ات را می‌آرایند،
و مانند جواهر گردنت را زینت می‌دهند.
11ما برایت گوشواره‌های طلا،
با گیره‌های نقره می‌سازیم.
محبوبه
12پادشاه من بر بستر خود آرمیده
و رایحه عطر من همه‌جا را پر کرده.
13محبوب من در آغوشم،
همچون مُر، عطر خوشبو دارد.
14محبوب من مانند گُلهای وحشی است
که در باغهای «عین جدی» می‌رویند.
محبوب
15ای محبوبهٔ من، تو چقدر زیبا هستی.
چشمان تو همانند چشمهای کبوتر است.
محبوبه
16عزیز من، تو واقعاً شیرین و دوست داشتنی هستی.
چمن سبز، بستر ما،
17و درختان سدر و صنوبر، سایبان ما هستند.
2
1من گل نرگس شارون
و سوسن دشتها هستم.
محبوب
2محبوبهٔ من در بین دختران،
مانند سوسنی است در میان خارها.
محبوبه
3محبوب من در میان جوانان،
همچون درخت سیبی است در بین درختان جنگل.
خوش و سرمست در زیر سایه‌اش می‌نشینم
و میوه‌اش در دهانم شیرین و گواراست.
4او مرا به تالار ضیافت خود آورد
و پرچم محبّتش را بالای سرم برافراشت.
5مرا با کشمش نیرو ببخشید
و جانم را با سیب تازه کنید!
زیرا من بیمار عشق او هستم.
6دست چپ او زیر سرم است
و با دست راست خود مرا در آغوش می‌کشد.
7ای دختران اورشلیم،
شما را به غزالها و آهوان صحرا قسم می‌دهم
که عشق ما را برهم مزنید!
غزل دوم
محبوبه
8من صدای محبوبم را می‌شنوم
که جست‌و‌خیز‌کنان از روی کوهها و تپّه‌ها به سوی من می‌آید.
9محبوب من همچون غزال و بچّه آهوست.
او در پشت دیوار ایستاده و از پنجره نگاه می‌کند.
10محبوبم به من می‌گوید:
محبوب
«ای دلبر من، ای زیبای من، برخیز و بیا.
11زیرا زمستان گذشته است و موسم باران به پایان رسیده است.
12گُلها از زمین روییده‌اند
و زمان نغمه‌سرایی رسیده است.
آواز فاخته در مزرعهٔ ما گوشها را نوازش می‌دهد.
13درختان انجیر میوه به بار آورده،
و رایحهٔ شکوفه‌های تاکها، هوا را عطرآگین ساخته است.
ای عزیز من، ای زیبای من، برخیز و با من بیا!»
14ای کبوتر من که در شکاف صخره‌ها
و در پشت سنگها پنهان شده‌ای،
بگذار که روی تو را ببینم و صدایت را بشنوم،
زیرا صدایت سحرانگیز و روی تو قشنگ است.
15روباه‌ها را بگیرید، روباه‌های کوچک را بگیرید که تاکستانها را خراب می‌کنند،
زیرا تاکستانهای ما شکوفه کرده‌اند.
محبوبه
16محبوب من از آن من است و من از آن او.
او گلّه خود را در بین سوسن‌ها می‌چراند.
17ای محبوب من، پیش از آنکه نسیم سحرگاهی بوزد
و سایه‌ها بگریزند،
نزد من بیا.
مانند غزال و بچّه آهو بر کوههای «باتر» به سوی من بیا.
3
1شب هنگام در بستر خود در عالم خواب
او را که محبوبِ جان من است جستجو کردم،
امّا نیافتم.
2برخاستم و در کوچه‌ها و میدانهای شهر به سراغش رفتم،
گشتم و گشتم، امّا نیافتم.
3پاسبانان شهر مرا دیدند و من از آنها پرسیدم:
«آیا آن کسی را که محبوب جان من است، دیده‌اید؟»
4هنوز از آنها چندان دور نشده بودم که محبوبِ جانم را دیدم.
او را محکم گرفتم و نگذاشتم که برود.
سپس او را به خانهٔ مادرم آوردم،
در همان اتاقی که به دنیا آمده بودم.
5ای دختران اورشلیم،
شما را به غزالها و آهوان صحرا قسم می‌دهم
که عشق ما را بر هم مزنید!
غزل سوم
محبوبه
6این چیست که مانند ستون دود از بیابان برمی‌خیزد
و فضا را با بوی مُر و عطرهای تاجران معطّر ساخته است؟
7ببینید، این تخت روان سلیمان است
که با شصت نفر از نیرومندترین مردان اسرائیل می‌آید.
8همهٔ آنها جنگ‌آوران آزموده
و با شمشیر مسلّح هستند.
آنها شمشیری به کمر بسته‌اند
تا در برابر حمله شبانه آماده باشند.
9سلیمان پادشاه برای خود یک تخت روان از چوب لبنان ساخته است.
10ستونهایش از نقره و سقفش از طلاست.
کرسی آن با پارچهٔ ارغوانی
که دختران اورشلیم آن را با عشق و محبّت بافته‌اند،
پوشیده شده است.
11ای دختران صهیون، بیرون بیایید
و سلیمان پادشاه را ببینید.
او را با تاجی که مادرش در روز خوشِ عروسی‌اش بر سر او نهاد، تماشا کنید.
4
محبوب
1ای عشق من، تو چقدر زیبایی!
چشمان تو از پشت روبند به زیبایی کبوتران است.
گیسوان تو، همچون گلّهٔ بُزهایی که از کوه جلعاد پایین می‌آیند، موج می‌زند.
2دندانهای ردیف و صاف تو به سفیدی گوسفندانی هستند
که تازه پشمشان چیده و شسته شده باشد.
همگی جفت‌جفت و مرتّب هستند.
3لبهای تو همچون رشتهٔ قرمز و دهانت زیباست.
گونه‌هایت از پشت روبندت مانند دو نیمه انار است.
4گردنت همچون بُرج داوود صاف و گرد است
و گلوبندت مانند سپر هزار سرباز است
که بُرج را محاصره کرده‌اند.
5سینه‌هایت مانند غزالهای دوقلویی است
که میان سوسن‌ها می‌چرند.
6پیش از آنکه نسیم سحرگاهی بوزد و هوا روشن شود،
من به کوه مُر و تپّهٔ کُندُر می‌روم.
7ای عشق من، تو چه زیبایی!
در جمال کامل هستی و عیبی نداری.
8ای عروس من، با من از لبنان بیا.
از فراز کوه لبنان و امانه
و از قلّهٔ کوههای سنیر و حرمون،
جایی که بیشه شیر و پلنگ است، پایین بیا.
9ای محبوبهٔ من و ای عروس من،
با یک نگاه دلم را ربودی
و با حلقه گردنبندت مرا به دام انداختی.
10ای عزیز من و ای عروس من،
چه شیرین است عشق تو!
محبّت تو گواراتر از شراب
و بوی عطر تو بهتر از هر ادویه‌ای است.
11ای عروس من، از لبانت عسل می‌چکد
و در زیر زبانت شیر و عسل نهفته است.
بوی لباست مانند عطر دلاویز درختان لبنان است.
12ای محبوبهٔ من و ای عروس من،
تو همچون باغ دربسته و همانند چشمه‌ای دست نیافتنی هستی.
13تو مثل باغ پُر میوهٔ انار هستی
که میوه‌های لذیذ به بار می‌آورد.
در تو سُنبل و ریحان،
14زعفران و نیشکر، دارچین و بوته‌های خوشبو،
مانند مُر و عود می‌رویند.
15تو مانند چشمهٔ آب حیات هستی
که از کوههای لبنان جاری است و باغ را سیراب می‌سازد.
محبوبه
16ای نسیم شمالی و ای باد جنوبی!
به‌ باغ من بوزید و آن را معطّر سازید.
بگذارید محبوب من به باغ خود بیاید
و از میوه‌های لذیذ آن بخورد.
5
محبوب
1ای دلبر من و ای عروس من،
من به باغ خود آمده‌‌ام.
مُر و ادویه‌جاتم را می‌چینم.
عسل و شانهٔ عسل خود را می‌خورم
و شراب و شیر خود را می‌نوشم.
دختران اورشلیم
ای دلدادگان بنوشید
و از مستی عشق سرمست شوید.
غزل چهارم
محبوبه
2من خواب هستم، امّا دلم بیدار است.
در عالم خواب صدای محبوبم را می‌شنوم که در می‌زند و می‌گوید:
محبوب
«در را بازکن ای عزیز من،
ای عشق من، ای کبوتر من
و ای آنکه در جمال و زیبایی کامل هستی،
زیرا سرم از شبنم سحرگاهی و حلقه‌های مویم از نم‌نم باران شب، ‌تَر است.»
محبوبه
3لباسم را از تن بیرون کردم،
چگونه می‌توانم آن را دوباره بپوشم؟
پاهایم را شستم،
چطور می‌توانم آنها را دوباره کثیف نمایم؟
4محبوبم دست خود را از سوراخ در داخل کرد.
تمام وجودم به لرزه درآمد.
5برخاستم تا در را برایش باز کنم.
دستانم به مُر آغشته بود.
از انگشتانم مُر می‌چکید،
هنگامی‌که قفل را به دست گرفتم.
6امّا وقتی در را بازکردم،
محبوبم رفته بود.
چقدر دلم می‌خواست که صدایش را بشنوم.
به جستجویش رفتم، امّا او را نیافتم.
صدایش کردم، ولی جواب نداد.
7پاسبانان شب مرا یافتند،
مرا زدند و زخمی کردند.
نگهبانان دیوارهای شهر، قبای مرا ربودند.
8ای دختران اورشلیم، شما را قسم می‌دهم
که اگر محبوب مرا یافتید،
به او بگویید که من بیمار عشق او هستم.
دختران اورشلیم
9ای زیباترین خوبرویان،
محبوب تو بر مردان دیگر چه برتری و فضیلتی دارد
که ما را این چنین قسم می‌دهی؟
محبوبه
10محبوب من زیبا و قوی است
و در بین ده هزار جوان ممتاز می‌باشد.
11چهره او درخشان و برنزی می‌باشد
موهایش پُرچین و شکن
و سیاه مثل کلاغ می‌باشد.
12چشمانش به زیبایی کبوترانی است
که در کنار چشمه آب نشسته و گویی خود را در شیر شسته‌اند.
13گونه‌هایش مانند باغچه‌ای است
پُر از گُلهای خوشبو و معطر.
لبانش همچون سوسن‌هایی است
که از آنها عطر مُر می‌چکد.
14دستهای خوش‌تراش‌ او مانند میلهٔ طلایی است
که با جواهر آراسته شده باشد.
پیکرش همچون عاج شفافی است
که با یاقوت مزیّن شده باشد.
15ساقهایش مانند ستونهای مرمرند
که بر پایه‌هایی از طلای ناب قرار داشته باشند.
چهره‌اش همانند سروهای آزاد لبنان بی‌نظیر است.
16کلام او شیرین و همه‌چیزش زیبا و دلکش است.
ای دختران اورشلیم، دلدار من این‌همه برتری دارد.
6
دختران اورشلیم
1ای زیباترین زنها،
محبوبت کجا رفته است؟
جایش را به ما بگو تا برویم
و همراه تو پیدایش کنیم.
محبوبه
2محبوب من به باغ خود رفته است
تا گلّهٔ خود را در میان گُلهای خوشبو بچراند
و سوسن‌ها را بچیند.
3من به محبوبم تعلّق دارم و او از آن من است.
او گلّهٔ خود را در میان گُلهای سوسن می‌چراند.
غزل پنجم
محبوب
4ای عشق من، تو مانند شهر تِرصه زیبا
و مانند اورشلیم قشنگ هستی.
تو همچون این شهرهای بزرگ مُهیّج هستی.
5به سوی من نگاه مکن،
زیرا چشمانت مرا جادو کرده‌اند.
موهای پریشانت مانند گلّه بُزهایی است
که از کوه جلعاد پایین می‌آیند.
6دندانهای تو به سفیدی گوسفندانی هستند
که تازه شسته شده باشند
و همگی جفت‌جفت و مرتب هستند.
7گونه‌های تو در پشت روبندت
مانند دو نیمه انار است.
8‏-9در بین شصت ملکه و هشتاد صیغه و دختران بی‌شمار،
کسی مثل کبوتر من بی‌عیب و کامل پیدا نمی‌شود.
او دختر دلبند و یگانه مادر خود است.
دختران جوان وقتی او را می‌بینند، از او تعریف می‌کنند
و ملکه‌ها و صیغه‌ها او را تحسین می‌کنند،
10و می‌پرسند: این کیست که مثل سپیدهٔ صبح تابان است،
مانند مهتاب قشنگ و همچون آفتاب درخشان
و همچون ستارگان پرشکوه است.
11من در میان درختان بادام رفتم
تا نهال‌های کوچک را در وادی ببینم
و ببینم که آیا تاکهای انگور شکوفا شده
و درختان انار گل کرده‌اند.
12به خود می‌لرزم، تو مرا نسبت به عشق
همانند ارّابه‌ای که برای جنگ می‌تازد مشتاق نموده‌ای.
دختران اورشلیم
13برقص، برقص ای دختر شولمی
تا ما تو را هنگامی‌که می‌رقصی تماشا کنیم.
محبوبه
چرا می‌خواهید مرا هنگامی‌که در میان تماشاگران می‌رقصم، تماشا کنید؟
7
محبوب
1ای شاهدخت من،
پاهای تو در کفش چه زیباست.
ساقهایت همچون جواهری است
که هنرمندی آن را صیقل داده باشد.
2ناف تو مانند پیاله‌ای است
که هرگز از شراب خالی نخواهد بود.
کمرت همچون خرمن گندمی است
در میان سوسن‌ها
3سینه‌هایت مثل دو غزال دوقلو هستند.
4گردنت مثل بُرجی از عاج است
و چشمانت همانند حوض شهر حشبون
کنار دروازهٔ بیت ربیم هستند.
بینی تو به قشنگی بُرج لبنان است
که بر سر راه دمشق قرار دارد.
5سرت مثل کوه کرمل برافراشته
و زلفانت همچون ارغوان معطّرند.
پادشاهان اسیر حلقه‌های گیسویت می‌باشند.
6ای محبوبهٔ من، تو چقدر زیبا و دلکش هستی
و عشق تو چقدر لذّت بخش است.
7قامتی رعنا همچون درخت خرما
و سینه‌هایی همچون خوشه‌های خرما داری.
8گفتم: از این درخت خرما بالا می‌روم
و میوه‌هایش را می‌چینم.
پستانهایت مانند خوشه‌های انگورند
و بوی نَفَس تو مثل بوی گوارای سیب است.
9دهان تو همچون بهترین شرابهاست.
محبوبه
باشد که این شراب مستقیماً برای محبوبم ریخته شود
و از لب و دهانش جاری گردد.
10من به محبوبم تعلّق دارم و او مشتاق من است.
11بیا ای محبوب من تا به دشت و صحرا برویم
و شب را در دهکده‌ای به سر بریم
12و صبح زود برخیزیم و به تاکستانها برویم
تا ببینیم که آیا تاکهای انگور گل کرده و گُلهایشان شکفته‌اند،
ببینیم که آیا درختان انار شکوفه زده‌اند
در آنجا عشق خود را به تو تقدیم می‌کنم.
13مِهرگیاهها عطر خود را می‌افشانند
و نزدیک دروازه‌های ما انواع میوه‌های گوارا وجود دارند.
من همهٔ چیزهای لذیذِ تازه
و کهنه را برای تو، ای محبوبم، فراهم کرده‌ام.
8
1ای کاش تو برادر من ‌بودی که مادرم تو را شیر ‌داده بود،
آنگاه اگر تو را در خیابان می‌دیدم می‌توانستم تو را ‌ببوسم
و کسی ایرادی نمی‌گرفت.
2بعد تو را به خانه مادرم می‌بردم
تا عشق را به من بیاموزی.
آنگاه در آنجا شراب ناب
و شیرهٔ انار خود را به تو می‌دادم.
3کاشکه دست چپش زیر سرِ من می‌بود
و با دست راست خود مرا در آغوش می‌کشید.
4ای دختران اورشلیم، شما را قسم می‌دهم
که عشق ما را برهم مزنید.
غزل ششم
دختران اورشلیم
5این کیست که بازو به بازوی دلدار خود از صحرا می‌آید؟
محبوبه
در زیر آن درخت سیب،
جایی که مادرت تو را به دنیا آورد، بیدارت کردم.
6عشق مرا مثل خاتَم در دلت مُهر کن
و همچون بازوبند طلا بر بازویت ببند،
زیرا عشق مانند مرگ نیرومند
و مثل گور ترسناک است
و شعله‌هایش همانند شعله‌های پُرقدرت آتش
با بی‌رحمی می‌سوزاند.
7آبها نمی‌توانند آتش محبّت را خاموش سازند.
حتّی سیلابها قادر نیستند که آن را فرونشانند.
هرگاه کسی بخواهد که عشق را با دارایی و ثروت خود به دست آورد،
آن را خوار و حقیر می‌شمارد.
برادران دختر
8ما خواهر کوچکی داریم
که سینه‌هایش هنوز بزرگ نشده‌اند.
اگر کسی به خواستگاری او بیاید، چه بگوییم؟
9اگر او دیوار می‌بود،
بالایش یک بُرج نقره بنا می‌کردیم.
اگر دروازه می‌بود،
با تخته‌هایی از سدر او را می‌پوشاندیم.
محبوبه
10من دیوارم
و سینه‌هایم بُرجهای آن.
محبوب من می‌داند که در کنار او من آرامی و خرسندی می‌یابم.
محبوب
11سلیمان در بعل هامون تاکستانی داشت
و آن را به دهقانان اجاره داد
تا هر کدام در مقابل میوهٔ باغ،
هزار سکّهٔ نقره به او بدهند.
12امّا ای سلیمان، هزار سکّهٔ آن مال تو باشد
و دویست سکّه هم مال دهقانان؛
من تاکستانی برای خودم دارم.
13ای محبوبهٔ من، بگذار که صدایت را از باغ بشنوم،
دوستان من نیز منتظر شنیدن صدای تو می‌باشند.
محبوبه
14محبوب من، عجله کن
و مانند غزال و آهوی جوان بر کوههای عطرآگین، به سوی من بیا!

آیا می فهمید آنچه را خوانده اید؟

چت با یک مسیحی
فصل بعدی

كتاب مقدس مسیحیان شامل ۶۶ كتاب می‌باشد كه در یك جلد جمع آوری شده است و مجموعاً كتاب مقدس خوانده می‌شود.

كتاب مقدس دارای دو قسمت بنام عهد عتیق و عهد جدید می‌باشد.

برای خواندن کتاب دیگری از کتاب مقدس، یک کتاب را از لیست انتخاب کنید.